پروژه اي كه ناتمام ماند!
سلام دخي شيطون بلا؛) خوبي عزيزكم... شنبه هفته پيش بعد از ساعتها مطالعه و گردش در نت و دراوردن مقاله و نوشته و حرف زدن با مامانهايي كه تجربه داشتن و هزار تا چيز جور وا جور تصميمم رو گرفتم و ياعلي گفتم و به قول سحر جونم نهايت گفتم دو سه هفته اي جمع و جورش مي كنم! خلاصه دو سه روز اول با زور تشويق و اب بازي و برچسب و هزارجور ادا اصول ميومدي و گاهي جيشي مي كردي و ميرفتي... البته از سه روز اول ما جمعا دو روز در دسشويي بوديم! خلاصه رسيديم به سه روز بعدش كه فهميدي قرار از چه قراره!!! و فرار رو بر قرار ترجيح دادي! تو سه روز بعدش يه كم عصبي بود و بد اخلاق! همينجوري هم بعد بيدار شدن بايد كلي نازتون رو بكشيم تا از تختتون بيايد بيرون اماااا تو اون چندروز ...